رگِ خواب رو ديدمتنهايي ها و استيصالِ يك زن ، كه دلش تكيه گاه و حامي ميخواد ، كسي دوستش داشته باشه ، كسي كه بودنش براش مهم باشه ، كه دلش بخواد كنارش راحت و بي دغدغه آروم بگيره . اينا عجيب نيست ، اينا روياهايِ اكثرِ خانومهاست . كه باعث ميشه دل ببندند به آدمي كه برايِ بودنشون تلاش ميكنه . ولي غافل از اينكه اين تلاش براي داشتن ، براي ارتباط فقط تا زماني دوام داره كه مطمئن نباشند از بودن ِ طرف . كافيه بفهمند رسيدن به اونجايي كه ميخواستند ، كافيه بدونند طرف رو وابسته ي احساسي ِ خودشون كردند ، شروع ميكنند به تحقير ، به نبودن ، به بي اهميتي و فراموش ميكنند تمامِ وقتهايي كه صرفِ بودنِ همين شخص كردند .من فيلم رو ميفهمم . من تحقيرِ مينا رو وقتي كامران داره بهش ميخنده ، ميفهمم .من فيلم رو ميفهمم . وقتي كامران برنامه ميگذاره و سرِ هيچ كدوم نميرسه . من فيلم رو ميفهمم . وقتي بعد از هر كوتاهي زبون ميريزه براي برطرف كردنِ ناراحتي ، كه باز دروغ ميگه و ادامه ميده دروغ هاش رومن فيلم رو ميفهمم . وقتي مينا با همه ي تحقير هايي كه شده باز تلاش ميكنه براي بودنِ كامران تو زندگيش .من ميفهمم وقتي داد ميزنه كه نياز داره به تعريف كردنِ كسي ، كه نياز داره كسي بهش بگه خنده هاش قشنگه . كه شاكيِ ، كه عصباني ِ از اينكه ناچار براي جلبِ توجه كسي شيك بپوشه و ... و ... و ...رگِ خواب حميدِ نعمت الله و بازيِ ليلا حا من خودم مریم...
ادامه مطلبما را در سایت من خودم مریم دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : manmaryamo بازدید : 63 تاريخ : شنبه 14 بهمن 1396 ساعت: 21:49